.:قسمت 7:.

 

...چانگ -هو

 

شايد چانگ-هو الان داره با خونوادش به خوبيُ خوشي زندگي ميکنه

 

بخاطر همين فراموش کرده بهم زنگ بزنه

 

نميدونم بعد از اينکه ترکم کرده زندگي خوبي داره يا نه؟

 

عوضي

 

چرا انقدر سختِته فراموشش کني؟

 

چانگ-هو ، ديگه بهت اجازه ميدم از پيشم بري

 

هر جا که هستي

 

با خوشحالي زندگي کن

 

اوه نه، نه، نه... ديونه شدي؟

 

ديونه احمق، فکر کردي تو تلوزيون داري فيلم بازي ميکني؟

 

چرا از اول بهم نگفتي؟حالا چطور ميخوايم پوستراي يه آدم گمشده رو سفارش بديم، ها؟

 

!بيا خاکستر شديد! حالا ميخوايم چيکار کنيم، همش سوخت

!نگاه کن! ببين

 

حالا چطور ميخوايم پيداش کنيم؟

 

چرا بايد دنبالش بگرديم؟

من حالم خوبِ

!اما حالِ من خوب نيستم

اون زندگيتُ نابود کرد! بايد يه درس درست حسابي بهش بدي، منم کمکت ميکنم

 

اون زندگيمُ نابود نکرد، اصلا عروسي در کار نبود

همون چون عروسي در کار نبود، تورو از سرش وا کرد

 

منو ببين

 

ديونه داري گريه ميکني؟

 

چرا نميتوني فراموشش کني؟

خوب داري پيش ميري، همچين راهنمايش ميکني انگار خودت ده ساله !!دوست پسر داري؟

! من دلم هزار جا رفت، داشتم از نگراني ميمردم، اونموقع تو اينجا بودي

 

داشتم ميومدم تو ديگه، اون-سو رو اينجا ديدم تنها نشسته

اگه زورت نميکرديم حتي پاتَم اينجا نميذاشتي

 

اين خرتُ پرتارو واسه من خريدي؟

نگفتم واسم من هيچي نخر

اگه اينجوري ولخرجي کني، چطور ميخواي پول جمع کني؟

آره جون خودت، دفعه قبل که دست خالي اومدم همش داشتي غُر غُر ميکردي

 

مامان! اگه خوشت نمياد بدمش به اون-سو

 

!خيلي خب، پاشو بريم خونه،زود باش

!باشه!باشه

اين مال توئه؟ -
آره -

اون-سو، زود باش بيا تو

شما اول بريد

 

!مامان! مامان! فهميدم! فهميدم

 

از مامان خبرارُ شنيدم، رفته بودي بوسان تا پيداش کني؟

 

هي خودت چي؟هنوز نتونستي يه دوست پسر دستُ پا کني؟

!بيا دوباره شروع کردي! بحثُ عوض نکن

من که نميتونم تو رو تنها به حالت خودت ول کنم که، ولي تنها کسيم که ميتونه بيشترين کمکُ بهت بکنه فقط خودتي

اگه من جايه تو بودم خيلي وقت پيش فراموشِش ميکردم

فکر ميکني اون تنها مرد تو اين دنياست؟

هيش،منم همين تصميمُ گرفتم، مگه نديدي داشتم عکسارو ميسوزوندم؟

تو گفتيُ من باور کردم

بيا يه کاري کنيم

مامانم از مُتل مراقبت ميکنه، ما هم فردا ميريم سئول

يه روز مرخصي ميگيرم، پس ميتونيم اطرافُ با همديگه بگرديم

 

بذار حداقل ايندفعه رو کمکت کنم تا تو ام بتوني خودتُ جمعُ جور کني ،باشه؟

نيازي نکرده، من نميخوام

 

چي رو نميخواي؟

مامان ،فردا از متل اون-سو مراقبت ميکني؟

 

ميخواي با اون-سو بري سئول ؟

بنظر منم برو

خيلي وقته تعطيلات نرفتي، مطمئنم بهت خوش ميگذره فراموش نکن اونجا غذاهاي خوشمزه هم بخوري

 

نه نميتونم برم ، يکي از مشترهامون نسبت به نظم و سرويس خيلي سختگيره

بخاري=20درجه، کباب=کاملا پخته شده، ساعت بيداري=7صبح، چطوره؟

مامان مثل يه مدير حرفه اي حرف ميزنيا

 

خودم ميدونم چطور بايد با اينجور مشتري ها برخورد کنم

پس نگران هيچي نباشيد

 

اگه کسي به اسم چانگ-هو تماس گرفت

فوراً به ما خبر بده

اين خانم کوچولو دوست نداره هيجا بره، چون منتظر تماس اونه

 

آقاي پارک، يادتون هست ازم يه درخواست کرده بودين؟

 

بله، فردا رو وقت آزاد داريد؟

 

اين چيه؟

 

گزارش بخشِ فروش

 

محصولات نمايشگاه مرکزي؟

 

اين براي چيه؟

 

ليست مشترهاي که محصولات گرون مارو خريداري کردن

فقط بخاطر اينکه يه مرکز فروش داشتيم، ميزان فروش کم شده

 

اما براي سرمايه گذاري اوليه، بيشتر بايد هزينه ميکرديم

 

همينکه ما محصولاتُ به نمايش ميذاريم

باعث رضايت مشتري ها ميشه

 

با اين روش پول بيشتري صرفه جويي ميشه تا اينکه بخوايم آگهي تبليغ کنيم

 

ايده عاليه

 

همينطور ادامه بده

 

بله

 

آخرين بار کي اومدي سئول؟

يکسال پيش

 

بايد بيشتر از اين اينجا بيايي، دختر دهاتي

 

داري کجا ميري؟

 

!چانگ-هو

 

حداقل براي امروز فراموشش کن

 

حواست به منم باشه

 

خواهشاً امروزُ بهش فکر نکن، باشه؟

 

لوس بازي درنيار، بيا

 

!اون-سو

 

.اين يکي خوشگله نه؟! امتحانش کن

 

واي خيلي خوشگل شدي

اون-سو، بيا خودتُ تو آينه نگا کن

 

يجوريه، نميتونم بپوشمش

 

اينُ روش بپوش

 

اين چطوره؟-
خوشم نمياد-
امتحانش کن-

 

!ببين اندازت هست؟ ديدي چقدر قشنگه

 

خيلي گرونه، بيا بريم

 

چرا اينُ امتحان نميکنيد؟

!خيلي قشنگه

 

خيلي گرونه، اگه بگيرم واسم هيچ پولي نميمونه

چه احمقيا، خرم نکن

 

!جانگ-مي

 

آقاي پارک، الان کجاييد؟

 

آره، تو کافي شاپ منتظرتون هستيم

 

من موندم آخه کي از تو خوشش مياد؟

 

اگه بخاطر اون-سو نبود، عمراً اينکارُ نميکردم

 

بله، بله، متوجه شدم

واقعا بايد برگردم؟

متوجه شدم، همين الان حرکت ميکنم

 

داري کجا ميري؟

 

حالا بايد چيکار کنيم؟رئيسم يهو خواسته برگردم سر کار

فقط براي يه ساعت ميرم

پس تا من بيام بشين يه فنجون قهوه بخور، باشه؟

نميشه!منم با اتوبوس ميرم خونه

اون-سو! ما که هنوز خريدامونُ تموم نکرديم

باشه،پس فقط براي يه ساعتا

باشه، يه ساعته، زود برميگردم، بريم

 

اينجاست، همينجا منتظر بمون

بنظر جايه خيلي گروني مياد

چرا بايد اينجا منتظر بمونم؟

هر چي ميخواي سفارش بده من خودم حساب ميکنم، اينجا منتظر بمون

!بعدا ميبينمت

 

...دختره گيج

 

!آقاي پارک! آقاي پارک

!اون تو اون يکي کافي شاپه

 

اونجاست؟

 

اوووه ، حسابي خوش تيپ کرديد، خيلي خوب بنظر مياييد

 

اون بهترين دوستمه

پس باهاش خيلي خوب برخورد کنيد

باشه، ميدونم خانم جانگ-مي

اگه همه چيز عالي پيش بره

هيچوقت اين لطفتونُ فراموش نميکنم

 

خيلي وقت بود منتظر همچين روزي بودم

 

اون-سو نميخواد که هيچ دوست پسر داشته باشه

پس اگه کار اشتباهي ازتون سر بزنه

!با من طرفيد

من که نميخوام کاري کنم ناراحت بشه

مطمئن باش با احترام برخورد ميکنم، نگران نباش

 

حالا برگرد شرکت و گزارشامُ تحويل بده

همشون روي ميزمه، بعداً دوباره اينجا ميبينمت، باشه؟

باشه، فهميدم، انجامش ميدم، نگران نباش

!موفق باشي -
!موفق باشي-

 

الو؟

اون-سو,اطرافتُ نگاه کن،ببين ميتوني يه مردُ با يه کت شلوار بببيني؟

 

چي؟

 

واسه چي؟

از دستم عصباني نشو، اما برات يه قرار ملاقات ترتيب دادم

چي؟

اون يکي از مديراي شرکتمونه

پس اگه بذاري بري يا باهاش بد رفتاري کني من تو بد دردسري ميوفتم

رنگِ کُتش خاکستريه، پس حواستُ جمع کن، باشه؟

 

!هي، جانگ-مي؟ الو! الو

 

شما براي شرکت گلوبل کار ميکنيد؟

 

بله..براي چي پرسيديد؟

جانگ-مي برامون يه قرار ملاقات گذاشته

اما من از اين موضوع خبر نداشتم

 

اميدوارم بخاطر من دوستمُ اخراج نکنيد

اما من هيچ علاقه اي ندارم با کسي قرار بذارم و از اينکه با کسي نشناخته قرار بذارم خوشم نمياد

پس لطفاً فکر کنيد امروز هيچ اتفاقي نيوفتاده

متاسفم

 

يه لحظه صبر کنيد

 

شما بنظر خيلي آشنا ميايد، قبلاً جايي همديگه رو نديديم؟

 

فکر ميکنيد خيلي زرنگُ با استعداديد، نه؟

ميدونم باعث ناراحتيتون شدم

اما خواهش ميکنم خيال پردازي نکنيد، چون من نميخوام با کسي قرار بذارم

قرار؟

بله

من خيلي وقته که مرد زندگيمُ پيدا کردم

متاسفم

مدير جانگ، معذرت ميخوام دير کردم

 

ايشون کي هستن...؟

!!حالا متوجه شديد که منُ با کسِ ديگه اي اشتباه گرفتيد؟

 

بله متاسفم ، من رنگِ لباسِتونُ اشتباهي گرفته بودم

جانگ-مي، ميکشمت

 

يکم پيش تو لابي دستيار مدير عامل، آقاي "کانگُ" ديدم؟

 

اونم اينجاست؟

بله، فکر ميکنم با يکي از مشتري هاي ژاپني قرار ملاقات داشت

 

...بدون کمک آقاي کانگ

احتمالاً نميتونستيم اون قرار دادُ ببنديم، از اين گذشته هنوزم پروژه هاي جديدي در پيش داريم

 

جانگ-مي چرا بدون اجازه من اينکارُ کردي؟

 

نکنه تنها ولش کردي؟

اصلا عين خيالم نيست

حتي اگه رئيستم باشه واسم مهم نيست

 

چنتا آدم بفرست تا مشتري ـامونُ به فرودگاه برسونه

در ضمن به ساختمان شيلا زنگ بزن و بهشون بگو که تو راهم

 

الو؟اوه هيونگ! تو هتلي؟

 

اوه...چيکار کنيم، من الان يه جلسه کاري دارم

اشکالي نداره، پس شب همديگه رو ميبينيم

 

خواهش ميکنم، يه بار ديگه رکورداتونُ چک کنيد

مطمئنم اونُ بيرون اومدني ديدمش

 

اگه اسمشُ ندونيد هيچ کاري از دست من برنمياد

موهاش مشکيه، قدشم اندازه خودِ شما ـست

...چشماي درشتيم داره

باورم نميشه

 

لطفاً با دقت فکر کنيد

 

مشتريِ هميشگي ـتونِ؟

يا اينکه اينجا کار ميکنه؟

اگه يه مهمون باشه به احتمال زياد نميتونم اونُ بين اينهمه آدماي که اينجا ميان تشخيص بدم

اينکه کارمنده و يا يه مشتري از کجا بايد بدونم؟

 

آجوشي! لطفاً کمکم کنيد پيداش کنم

!اجوشي

 

خيلي خوشحال شدم اين خبرُ شنيدم

بعد از اينکه ناپديد شدي ما فکر ميکرديم، سو-جين طولي نميکشه که با يه مرد ديگه اي آشنا ميشه

اما آخرش دوباره برگشتين کنار همديگه

ما هميشه حمايتتون ميکنيم

 

سو-جين لطفاً تعارف نکن، مطمئنم خيلي خوشت مياد

مادر، اين درست نيستا

شما به عروستون بيشتر از پسرتون اهميت ميدين

اينکارُ ميکنم چون خيلي ازش راضيم

اون هيچوقت حتي يبارم فراموشت نکرده

خيلي وقته که مادرتُ نديدم

بايد تو يه زمان مناسب باهمديگه شام بخوريم

مادرمَم خيلي دوس داره

 

پدر، لطفاً بفرماييد

 

ببين چه خوشش اومد بهش توجه کردي

اگه مجرد بودا

مطمئنم خودش باهات ازدواج ميکرد

 

معلوم هست اين دختر کجاست؟

 

!هي! جي اون-سو

 

من فقط ميخواستم تو به خودت بيايي، بخاطر همون اينکارُ کردم

اما تو در عوضش ميخواستي منُ ديونه کني؟

 

چي شده؟اتفاقي افتاده؟

 

جانگ-مي...امروز چانگ-هو رو ديدم

 

چي؟

 

!اون-سو! اون-سو! هي

 

کيفتُ بده به من

 

مطمئنم تمام روز چيزي نخوردي

 

واقعاً دردت چيه؟

 

گرسنه نيستم

گرسنه هم نباشي بايد بخوري

 

واقعا چانگ-هو رو ديدم، راس ميگم

تو پايانه اتوبوسم يکيُ شبيه چانگ-هو ديدي

از کجا مطمئني اون آدمي که تو هتل ديدي خودش بوده؟

 

من فکر ميکنم چانگ-هو مُرده

چون نميتوني فراموشش کني، اين اتفاقا واست ميوفته

 

!اين دفعه فرق ميکنه

 

وقتي اولين بار باهاش آشنا شدم، حافظشُ از دست داده بود

درسته! اون از يه خونواده ثروتمنده

 

خيلي خب ، من بهت غذا ميدم

!دارم باهات جدي حرف ميزنم

 

چطور ميتونم همچين اشتباهي رو بکنم؟

 

چطور ميتونم، وقتي صورتشُ کاملاً ديدم

 

اشتباه نديدم، مطمئنم

 

...چانگ-هو

 

اون تو بودي...درسته؟

 

بالاخره پيدات کردم

 

.خنديدن! قانون اول خنديدنِ

قانون دوم خنديدن

و آخريش هم خنديدن

 

امروز روز خيلي مهميه

 

امروز جلسه مذاکره سهامداراست، اشخاص خيلي مهمي تو اين جلسه حضور دارن

ميخوام که همتونُ با نزاکت و لبخند ببينم

خدمت به مهموناي ويژه براي ما يه افتخار محسوب ميشه، پس نميخوام ازتون هيچ اشتباهي سر بزنه

بخاطر همين امروز لازم ديدم که باهاتون صحبت کنم

 

خانم جانگ-مي؟

 

من الان چي گفتم؟

 

...گفتين که

 

!آن جانگ-مي! آن جانگ- مي! آن جانگ-مي

اين گوش ها براي گوش کردنه نه براي زيبايي صورت

 

موبايل کيه؟

 

واقعا که خيلي نترسيد

 

کجايي؟

 

چي؟ ما چنتا کارمند پاره وقت نياز داريم، حالا بايد چيکار کنيم؟

 

چي؟چون مريض بودي دليل نميشد که اهميت ندي

 

...نميشه..تو

 

چطور يه آدم ميتونه اينقد بي مسئوليت باشه، من از يه هفته پيش بهش گفته بودم

اوه، خداي من

 

جلسه نيم ساعت ديگه شروع ميشه

 

خانم سر گروه؟

نميبيني دارم فکر ميکنم؟

تعداد کارمندامون خيلي کمه

 

من يکيُ ميشناسم که ميتونه همين امروز کار کردنُ شروع کنه

 

بله -
الان کجايي؟ -

 

دارم اطراف شهرُ ميگردم، چطور؟

 

همين الان بيا دفتر شرکتمون، منتظرتم

براي چي؟

وقتي اومدي بهت ميگم

همين الان حرکت کنيا

جانگ-مي

منتظرتم، باشه؟

 

ميکروفونا رم چک کنيد

هيچ اشتباهي نبايد مرتکب بشين

خانم کيم جي-ايون، مطمئني همشونُ بايد اونجا بذاري؟

 

خانم سر گروه؟

 

آوردمش

اينه؟

 

فکر ميکردم قدش بلندتر از اينا باشه

 

با اين ظاهري که داره، اصلاً با تجربه بنظر نمياد

اين ديگه چيه؟

اما اون قبلا راهنماي توريستا بوده ، مطمئنم خيلي بااستعداده

اگه يونيفرم بپوشه خيلي باکلاس بنظر مياد

ما الان چاره ديگه اي نداريم

 

اون-سو ، لبخند بزن

!فراموش کن

 

صبر کن...ما امروز مهمون هاي زيادي داريم

پس امروز ميتوني اينجا بمونيُ کمک کني

ظاهراً که قوي بنظر مياي، درسته؟

 

چرا انقد يواش کار ميکنيد؟

 

من ميخوام برم، احساس ميکنم مريض شدم

...نرو، اگه بري

دوباره ميخواي دنبال چانگ-هو بگردي؟

مگه الان از هتل به اينجا نيومدي؟

 

مثل ديونه ها رفتار نکن

 

اگه سرتُ گرم نگه داري، اونُ راحت تر فراموش ميکني

حرفاي سر گروهمونُ نشنيده بگير

 

خانم جانگ-مي، اينم برگه هاي که گفتيد کُپي بگيرم

سر گروه کجاست؟

دفترشون هستن

 

اون کيه؟

 

آه، اون دوست منه

 

همون کسي بود که ديروز ميخواستم بهتون معرفي کنم

 

مثل دختراي دهاتي ميمونه ،اما خيلي قشنگه

 

خيلي دختر خجالتيه

در عين حال خيلي سادهُ معصومه

!اون-سو، يه لحظه

 

ايشون آقاي پارکن

هموني که ديروز ميخواست باهات ملاقات کنه

 

بخاطر ديروز واقعا متاسفم

نميدونستم جانگ-مي اين قرار ملاقات مخفيانه گذاشته

معذرت ميخوام وقتِ ـتون گرفته شد

 

اما من با هيچ کسي قرار نميذارم

!هي

نه، نه، نه

اگه هنوز آمادگي نداريد، من نميخوام شما رو مجبور کنم

من آدم خيلي صبوري هستم

 

بدون اينکه ازت خواستگاري کنه ،چشم بسته ردش کردي

 

سهامدارا نسبت به سلامتي من خيلي نگرانَن

بعد از تموم شدن جلسه امروز

بايد يه طرح خوب برنامه ريزي کني تا توجهشون به شرکت معطوف بشه

با اينحال نبايد خودتونُ خسته کنيد

دکتر کيم گفته که شما هنوز آمادگي کار کردنُ نداريد

 

بدن من هنوز توانايي انجام کارو داره، اونقدرا هم که فکر ميکني پير نشدم

پس نميخواد نگران من باشي

فقط رو کاراي که انجام ميدي تمرکز کن

 

کي مسئول چک کردن ميکروفونه؟

دوباره بريد چِکش کنيد، خانم جي-ايون شما اينکارُ انجام بديد

 

خانم اون-سو بيا اينجا

 

برو داروخانه چند بسته قرص انرژي زا بخر

 

بعضي از سهام دارا مشکلِ فشار خون دارن و بدون هيچ بحث مهمي فوراً غش ميکنن

اگه قرصِ انرژي زا مهيا باشه، ميتونيم از اين مسئله جلوگيري کنيم

 

فراموش نکن فاکتور بگيري -
چشم-

 

تو اينجا بمون، من ميرم

خانم جانگ-مي، بذار خودش بره، اينجا کاراي مهمتري باهات دارم

برنامه پاورپوينتُ تحويل بده

 

!گفتم پاورپوينت

اشکالي نداره، خودم ميپرسم از کجا بايد بگيرم

 

ببخشيد، نزديک ترين داروخونه به اينجا کجاست؟

داروخونه؟به نبش خيابون که رسيدي، بپيچ سمت چپ

 

!چانگ-هو... چانگ-هو! چانگ-هو

 

 

!ولم کنيد! چانگ-هو

 

من شما رو ميشناسم؟

چانگ-هو

 

!چانگ-هو...منم اون-سو

 

اشتباهي گرفتيد ،من شما رو نميشناسم

چانگ-هو، منم اون-سو ، يادت نمياد؟

!منم جي اون-سو

 

فکر ميکنم منُ با کَسِ ديگه اي اشتباه گرفتين

 

چطور ميتونيد اينطور رفتار کنيد؟

از دفعه بعد با دقت بيشتري عمل کنيد

 

بله، قربان

 

چه اتفاقي افتاده بود؟

مسئله خاصي نبود، اون خانم منُ با کَسِ ديگه اي اشتباه گرفته بود

 

تو کي هستي، ها؟ چرا به رئيس ـمون حمله کردي؟

 

!هي,جي اون-سو

 

اينجا چيکار ميکني؟

پس قرصايي که ميخواستيم چي شد، جلسه ديگه شروع شده

نگرفتي؟

!زود باش، بريم

 

 

خيلي منتظرم گذاشتيد

 

سرمايه گذاري ، خسارات کوتاه مدت و پرداخت بدهي ها همه بوسيله بودجه پوشش داده ميشه

 

اين ارقام نتيجه نهايي مطالعات و آنالايز کارشناسامون هستن

سعي ما بر اينکه فعاليت هاي تبليغاتي و تحقيقات رو گسترده تر و شعب بازاريابي رو قوي تر کنيم

جديدترين محصولات پروژه ما در يه بازار مزايده به نمايش گذاشته ميشه

 

جزئيات بيشتر تو جلسات بعدي توضيح ميدم

همينطور پروژه هاي جديدي رو که در دست کار هستن به اطلاعتون ميرسونم.مچکرم

 

اون کيه؟

 

دستيار مدير عاملِ شرکت گلوبلِ، خيلي بانمکه، نه؟

تمام پرسنل هاي دختر بخاطرش ديونه ميشن

خوش تيپه، پولداره، حتي يکي از منشي ها ميگفت خيلي آدم متواضعيه

 

پس اون يکي از مديراي ارشدِ؟

نه تنها اون

بلکه تنها پسرِ مدير عاملِ شرکته

 

اسمش چيه؟

 

اين آدم مهم اسمش چيه؟

 

نگو که ميخواي ازم بقاپيش؟

 

فهميدم، اون-سو تو هم هنوز يه زني

اسمش کانگ-هيون-ووئه

رئيس کانگ-هيون-وو

 

کانگ هيون-وو؟

 

بنظرت خيلي جذاب بنظر نميرسه؟

 

حاضرم هر کاري بکنم تا بچنگش بيارم

 

براي امروز چه برنامه اي داري؟

بايد براي نمايشگاه تدارکات ببينم

 

کار همتون عالي بود

قبل از اينکه بريد، اتاق کنفرانسُ تميز کنيد؟اوکي؟

 

ممنونيم

 

!!!چي! دوباره اون دختره

 

متاسفم ، اما ميخوام چنتا ازتون سوال بپرسم

 

خواهش ميکنم چند لحظه وقتِتونُ بهم بديد

 

ايندفعه رو بهت اجازه ميدم

اما اگه يه دفعه ديگه مزاحمم بشي، به پليس تحويلت ميدم

 

فکر کنم ميخواستين ازم سوال بپرسين؟

 

شما دقيقاً شبيه اون کسي هستين که من دنبالش ميگردم

 

اسم اين شخصي که ميگي چيه؟

 

اسمش باک...نه ، چانگ-هوئه

 

اون 24...25...نه اون26 سالشه

بسکتبالُ آشپزي رو خيلي دوست داره

همينطور استعداد خوبي تو نجاري داره

اگه فکر ميکنيد که من اون شخصم، بايد بگم داريد اشتباه محض ميکنيد

اسم من کانگ هيون-ووئه و 28 سالمه

بسکتبال بازي نميکنم

از اشپزي متنفرم و يه نجارم نيستم

و آخرين حرفم اينکه من اصلاً شمارُ نميشناسم

پس لطفاً ديگه مزاحم من نشيد

 

چانگ-هو! تو چت شده؟

!منم اون-سو! اون-سو

چيکار داري ميکني؟

 

چطور ميتوني با من اينجوري رفتار کني؟

مگه من در حقت چه کار اشتباهي کردم؟

چرا منُ فراموش کردي؟

 

معذرت ميخوام، قربان

خانم محترم، مشکل شما چيه؟

!ولم کن

بايد به سوالام جواب بده

 

...باشه، اگه اينجوري فکر ميکني

پس منم تو رو فراموش ميکنم

ديگه از جلويه چشمات ناپديد ميشم

 

ديگه هيچوقت منُ نميبيني

 

متاسفم

ديگه هيچ موقع اجازه نديد اين خانم واردِ اين هتل بشه

 

مشکل شما چيه؟

 

!باورم نميشه

 

چطور تونستي به رئيس شرکت حمله کني؟

حالا منُ بخاطر ضعفِ مديريتَ ـم سرزنش ميکنن

 

شايدم بخوان منُ اخراج کنن

فکر کنم يه سکته قلبي رد کردم

 

اينُ خوب تو مخت فرو کن ، ديگه نبينم اين اطراف پيدات بشه

 

ميتوني بري، ديگه نميخوام قيافتُ ببينم

 

خانم جاگ-مي، دوستتُ از اينجا ببر بيرون

 

تو چت شده؟

واقعا فکر کردي که اون چانگ-هوئه؟

 

اون واقعاً خودِ چانگ-هوئه

 

ميخواي منُ ديونه کني

اون پسرِ مدير عاملِ شرکته

چرا بايد يه سال بياد تو مُتل تو بمونه؟

! اون نميتونه باشه

پس فکر ميکني من ديونه شدم؟

 

نه، اما فکر ميکنم اگه پيش يه دکتر بري بد نباشه

!هر چي که گفتم ، واقعيته

 

ولي اون منُ نميشناسه

فراموشم کرده

 

اسم من کانگ هيون-ووئه و 28 سالمه

و حرف آخرم اينکه من اصلا شمارُ نميشناسم

پس لطفاً ديگه مزاحم من نشيد

 

اينجا هستي؟

 

اومدي؟

 

حدس ميزدم اينجا باشي

 

اينجا خيلي قشنگ شده

 

چي شده ؟مشکلي هست؟

 

نه

 

راستش، يکم پيش يه اتفاق عجيبي افتاد

 

اتفاق عجيب؟

 

يه دختر جلوي ماشينم پريدُ گفت که من دوست پسرشم, منم گفتم که نميشناسمش

 

گريه کردُ يه سيلي بهم زد

 

چي؟

 

شايد بخاطر اينکه خجالت کشيده بود,بهم سيلي زد

 

اما انگار دردِ خيلي زياديُ تحمل ميکرد

 

!فراموشش کن

 

ميدوني چرا اونطور رفتار کرده؟

 

چون ميدونسته تو مديرِ کل گروه گلوبل هستي

 

بعلاوه تو خيلي جذابُ با استعداد هستي

خيلي زن ها هستن که مجذوبت ميشن

 

آدم نبايد چيزي به تو بگه

اما حقيقته

 

آه، راستي، از نامزديت چه خبر، هنوزم پا برجاست؟

 

البته

 

بخور

 

بخاطر حرفاي که يکم پيش زدم، معذرت ميخوام

 

هي! همه رو يه ضرب نخور! مگه معتاد شدي؟

 

!عوضي

 

اگه ميدونستم ميخواد اينطوري بشه

حداقل براي ديدن صورتش، به نامزديت ميومدم

 

تو حتي تمام عکسارم سوزوندي، از کجا بايد ميدونستم که راس ميگي

 

چه فرقي ميکنه؟

 

حق با توئه، خودتم نميدونستي

اما اون خيلي سنگدل نيست؟

چطور ميتونه کسيُ فراموش کنه که نجاتش داده؟

 

چون ديگه به وجود من احتياج نداره

 

خونواده واقعيشُ پيدا کرده

من براش ديگه ارزشي ندارم

 

بعضيا وقتي يه بلايي سرشون مياد، ياد آدم ميوفتن

جي اون-سو! خيلي خوش شانسي که که اتفاق ديگه اي واست نيوفتاده، فراموشش کن

حق با توئه، فراموشش ميکنم

 

بايد فراموشش کنم

 

درستش همينه! براي يبار هم شده از مغزت استفاده کن

 

بايد فراموشش کنم

 

هي، چانگ-هو! تو چت شده؟

!منم اون-سو! اون-سو

چيکار داري ميکني؟

 

چطور ميتوني با من اينجوري رفتار کني؟

 

مگه من در حقت چه کار اشتباهي کردم؟

چرا منُ فراموش کردي؟

 

من برميگردم خونه، ميخوام هر اتفاقي اينجا افتاده رو فراموش کنم

 

اون-سو، چرا شبي راه افتادي؟

فردا يه روز کاري شلوغ داريم

 

يعني چي شده...؟

 

من ميتونستم اينجا رو به تنهايي اداره کنم

چرا انقد زود برگشتي؟

اصلا بهم خوش نگذشت

من که اونجارو دوست نداشتم، نميدونم مردم سئول چطور تحمل ميکنن

 

من زندگي آرومِ اينجا رو بيشتر دوس دارم

 

اتفاقي افتاده، مگه نه؟

 

بهم بگو

 

نکنه با جانگ-مي دعوات شده؟

 

!ميدونستم

نه، دعوا نکرديم

چون تو خيلي مهربوني اون فکر ميکنه هر جور دوس داشته باشه ميتونه رفتار کنه

تو هميشه سعي ميکني رو اشتباهاتش سرپوش بذاري

چانگ-هو رو ديدم

 

چي؟

باهاش صحبتم کردم

 

اينهمه مدت دنبالش ميگشتم نتونسته بودم هيجا پيداش کنم

اما يهو جلوم ظاهر شد

 

اوه خداي من

 

چيزي بهت نگفت؟

حالش خوب بود؟

 

اون رئيسِ جانگ-ميه، پسر صاحب شرکت

 

جاي تعجب نداره وقتي اينجا بود خيلي سخاوتمند بود

 

بهت هيچي نگفت؟

 

چي ميتونه بگه؟

 

هر چيزي که بين من و اون عوضي بود، تموم شد

 

از صحبت کردن با من خجالت ميکشيد

 

حتي وانمود ميکرد منُ نميشناسه

 

چي داري ميگي؟نتونسته تورو بشناسه؟

 

اون از يه خانواده ثروتمنده که تو آمريکا درس خونده

 

آدماي زيادي زير دستش کار ميکنن

 

اون رئيس کل شرکته

 

در مقايسه با اون من آدم بي ارزشيم

 

فردا يه روز قشنگي ميشه، ميخوام همه جا رو حسابي تَر تميز کنم

 

اون اشتباه نميکنه

 

چانگ-هو و اون-سو يه سال باهم زير يه سقف زندگي کردن، همديگه رو خيلي خوب ميشناسن

 

من چيکار ميتونم بکنم؟اون اون-سو رو نشناخته

بايد يه چيزي شده باشه، درموردش تحقيق کن

نميتوني از کسي چيزي بپرسي؟

...کار ساده اي نيست، اگه از ديگران بپرسم

دختره بدجنس...اسم خودتُ گذاشتي دوست ؟

چطور ميتوني فقط عقب وايسيُ نگاه کني؟

تو اونُ خوب ميشناسي، تو اين شرايط ممکنه يه بلايي سر خودش بياره

 

بهتره يکم استراحت کنيد، براتون قهوه ام آوردم

 

از من درخواستي داريد؟بفرماييد گوش ميکنم

 

شما مدت زمان زياديه تو اين شرکت کار ميکنيد، درسته؟

تقريبا 7 سالي ميشه، چطور؟

 

پس شما رئيس کانگ بخوبي ميشناسيد، درسته؟

البته، 2 سال بعنوان دستيارش کار کردم

 

اون چجور آدميه؟

 

چجور آدميه؟

 

راستش,بعضي موقع ها فکر ميکنم اون يه سوپرمنه

 

سوپرمن؟

هيچوقت خسته نميشه

هفت روز هفته رو 24 ساعت کار ميکنه

 

مثل اينکه يه قدرت ماوراء الطبيعه داره

!بس کن شوخي کردنُ

 

...حتي آقاي چوي بهم گفته بود که

 

رئيسمون از مرگ برگشته

يه سال رفته بوده و وقتي برگشته هيچ چيزي بخاطر نداشته

 

تو يه حادثه رانندگي جونشُ از دست ميده, حتي خونوادش براش مراسم تدفين ميگيرن

 

بعدش يه روز برميگردهُ همه رو شوکه ميکنه

 

اما نمي دونسته چه اتفاقايي براش افتاده

تمام خاطراتش از اون يه سالي که نبوده، پاک شده

 

راستي تو چرا همچين سوالايي از من ميپرسي؟

 

...چون که اون پسرِ مدير عاملِ

 

نکنه بهش علاقمند شدي، نه؟

 

شما درمورد من چه فکري کرديد؟

گذشته هيچ کَسي واسه من اهميت نداره

 

پس چرا داري ميپرسي؟

 

يه کار مهمي برام پيش اومده ،من بايد برم

 

الو؟

ميخوام چيزاي مهمي بهت بگم، پس با دقت گوش کن

الان سرم شلوغه،بعداً باهات تماس ميگيرم

درمورد رئيس کانگِ..نه منظورم چانگ-هوئه

 

هيون-وو يه تصادف داشته، وقتي پيش خونوادش برگشته چيزي بخاطر نداشته

 

کجا رفته، با کي بوده

هيچ چيزيُ بخاطر نداره

 

پدر,فکر ميکني، بتونم چانگ-هو رو برگردونم؟

ما کاملاً از خاطرات اون پاک شديم

 

 

من، تو، و حتي جنگل رويايي

 

اون حتي قولي که گفته بود بقيه عمرشُ کنار من ميمونه رو فراموش کرده

 

اما پدر، اون براي محفاظت از من از هيچ تلاشي کوتاهي نکرد ، اما من در عوضش هيچ کاري براش نکردم

 

ميخوام تک تک اون محبت ها رو جبران کنم

 

اين اجازه رو بهم ميدي ، پدر؟

 

آجوما، شما ديگه بريد

 

معذرت ميخوام

نگران نباش من از مُتل مراقبت ميکنم

خيالت راحت، فقط مراقب خودت باش،باشه؟