.:قسمت 7:.
...چانگ -هو
شايد چانگ-هو الان داره با خونوادش به خوبيُ خوشي زندگي ميکنه
بخاطر همين فراموش کرده بهم زنگ بزنه
نميدونم بعد از اينکه ترکم کرده زندگي خوبي داره يا نه؟
عوضي
چرا انقدر سختِته فراموشش کني؟
چانگ-هو ، ديگه بهت اجازه ميدم از پيشم بري
هر جا که هستي
با خوشحالي زندگي کن
اوه نه، نه، نه... ديونه شدي؟
ديونه احمق، فکر کردي تو تلوزيون داري فيلم بازي ميکني؟
چرا از اول بهم نگفتي؟حالا چطور ميخوايم پوستراي يه آدم گمشده رو سفارش بديم، ها؟
!بيا خاکستر شديد! حالا ميخوايم چيکار کنيم، همش سوخت
!نگاه کن! ببين
حالا چطور ميخوايم پيداش کنيم؟
چرا بايد دنبالش بگرديم؟
من حالم خوبِ
!اما حالِ من خوب نيستم
اون زندگيتُ نابود کرد! بايد يه درس درست حسابي بهش بدي، منم کمکت ميکنم
اون زندگيمُ نابود نکرد، اصلا عروسي در کار نبود
همون چون عروسي در کار نبود، تورو از سرش وا کرد
منو ببين
ديونه داري گريه ميکني؟
چرا نميتوني فراموشش کني؟
خوب داري پيش ميري، همچين راهنمايش ميکني انگار خودت ده ساله !!دوست پسر داري؟
! من دلم هزار جا رفت، داشتم از نگراني ميمردم، اونموقع تو اينجا بودي
داشتم ميومدم تو ديگه، اون-سو رو اينجا ديدم تنها نشسته
اگه زورت نميکرديم حتي پاتَم اينجا نميذاشتي
اين خرتُ پرتارو واسه من خريدي؟
نگفتم واسم من هيچي نخر
اگه اينجوري ولخرجي کني، چطور ميخواي پول جمع کني؟
آره جون خودت، دفعه قبل که دست خالي اومدم همش داشتي غُر غُر ميکردي
مامان! اگه خوشت نمياد بدمش به اون-سو
!خيلي خب، پاشو بريم خونه،زود باش
!باشه!باشه
اين مال توئه؟ -
اون-سو، زود باش بيا تو
شما اول بريد
!مامان! مامان! فهميدم! فهميدم
از مامان خبرارُ شنيدم، رفته بودي بوسان تا پيداش کني؟
هي خودت چي؟هنوز نتونستي يه دوست پسر دستُ پا کني؟
!بيا دوباره شروع کردي! بحثُ عوض نکن
من که نميتونم تو رو تنها به حالت خودت ول کنم که، ولي تنها کسيم که ميتونه بيشترين کمکُ بهت بکنه فقط خودتي
اگه من جايه تو بودم خيلي وقت پيش فراموشِش ميکردم
فکر ميکني اون تنها مرد تو اين دنياست؟
هيش،منم همين تصميمُ گرفتم، مگه نديدي داشتم عکسارو ميسوزوندم؟
تو گفتيُ من باور کردم
بيا يه کاري کنيم
مامانم از مُتل مراقبت ميکنه، ما هم فردا ميريم سئول
يه روز مرخصي ميگيرم، پس ميتونيم اطرافُ با همديگه بگرديم
بذار حداقل ايندفعه رو کمکت کنم تا تو ام بتوني خودتُ جمعُ جور کني ،باشه؟
نيازي نکرده، من نميخوام
چي رو نميخواي؟
مامان ،فردا از متل اون-سو مراقبت ميکني؟
ميخواي با اون-سو بري سئول ؟
بنظر منم برو
خيلي وقته تعطيلات نرفتي، مطمئنم بهت خوش ميگذره فراموش نکن اونجا غذاهاي خوشمزه هم بخوري
نه نميتونم برم ، يکي از مشترهامون نسبت به نظم و سرويس خيلي سختگيره
بخاري=20درجه، کباب=کاملا پخته شده، ساعت بيداري=7صبح، چطوره؟
مامان مثل يه مدير حرفه اي حرف ميزنيا
خودم ميدونم چطور بايد با اينجور مشتري ها برخورد کنم
پس نگران هيچي نباشيد
اگه کسي به اسم چانگ-هو تماس گرفت
فوراً به ما خبر بده
اين خانم کوچولو دوست نداره هيجا بره، چون منتظر تماس اونه
آقاي پارک، يادتون هست ازم يه درخواست کرده بودين؟
بله، فردا رو وقت آزاد داريد؟
اين چيه؟
گزارش بخشِ فروش
محصولات نمايشگاه مرکزي؟
اين براي چيه؟
ليست مشترهاي که محصولات گرون مارو خريداري کردن
فقط بخاطر اينکه يه مرکز فروش داشتيم، ميزان فروش کم شده
اما براي سرمايه گذاري اوليه، بيشتر بايد هزينه ميکرديم
همينکه ما محصولاتُ به نمايش ميذاريم
باعث رضايت مشتري ها ميشه
با اين روش پول بيشتري صرفه جويي ميشه تا اينکه بخوايم آگهي تبليغ کنيم
ايده عاليه
همينطور ادامه بده
بله
آره -